چكيده :
توسعه روزافزون صنعت گاز کشور در هر سه زمينه توليد , انتقال و توزيع گاز و ارتباط تنگاتنگ اين صنعت با صنايع وابسته و نقشی که گسترش اين صنعت در افزايش شاخص توسعه ای مصرف انرژی در کشور ايفا می کند, اهميت ايجاد روشهای کاربردی در جذبِ هنر و تکنولوژیِ بکاررفته در صنعت گاز کشور را بيش از پيش آشکار می کند. در اين مقاله در بخش نخست, با ارائه اطلاعات آماری و مقايسه ای سرعت رشد و توسعه در ابعاد مختلف اين صنعت و نقشی که علم و تکنولوژی در ايجاد شيب توسعه آن دارد, مورد بررسی قرار می گيرد. در بخش دوم روشهای کاربردی قابل استفاده در ايجاد و تثبيت دانايیِ قابل تبديل به ثروت در مورد نمونه های مختلف صنعتی به همراه مثالهای عملی قابل اجرا در صنعت گاز کشور تشريح شده و مورد بحث , بررسی و مقايسه قرار گرفته است. در نهايت نحوه تعامل و نقش واحدهای پژوهش و فنآوری در هدفمند کردن اين پروسه به همراه راهکارهای عملی ارائه شده است.
مقدمه:
دانش به مثابه دارايی شرکتهاست.سازمانها به يقين همواره در پی کسب دانش و استفاده از آن بوده اند. به هنگام استخدام، مديران غالباً برای تجربه بيشتر از هوش ارزش قائل می شوند. زيرا از ارزش دانشی که به مرور زمان کسب شده و خود را به اثبات رسانده باشد به خوبی آگاهند. مديرانی که تصميم گيريهای سخت انجام می دهند، بيشتر به دنبال افرادی با تجربه هستند تا به جای جستجو برای يافتن اطلاعات در پايگاههای اطلاعاتی، دانش خود را مرتباً در معرض تصميم گيری قرار دهند. اين امر بخصوص در واحدهای عملياتی – صنعتی و صنعت گاز بعنوان يکی از نمونه های بارز آن، بصورت يک نياز، سطوح بالای تصميم گيری را بخود مشغول نموده است. بر اساس مطالعات انجام شده، مديران دو سوم اطلاعات دانش خود را از طريق گفتگوهای رو در رو يا تلفنی دريافت می کنند و تنها يک سوم اطلاعات مورد نياز خود را از طريق مراجعه به نوشته ها و مدارک به دست می آورند.
اکثر کارکنان شرکتها در صورت نياز به نظر کارشناسی در مورد موضوعی خاص، با معدود کسانی مشورت می کنندکه از تجربه و دانش کافی برخوردارند. دانش، شرکتها را به حرکت در می آورد و به پيش می راند. دانش چيز جديدی نيست، اما پذيرش آشکار آن به عنوان سرمايه شرکت، امر جديدی است. همانطور که درک نياز به ضرورت مديريت دانش و استفاده از آن به عنوان سرمايه، درست با همان دقتی که از ديگر سرمايه های ملموس شرکت استفاده می شود درکی جديد است. امروزه نياز به بهره برداری هر چه بيشتر از دانش در سازمانها برای نيل به ارزشهای بالاتر اهميت بيشتری در مقايسه با سالهای قبل يافته است.
ساختار کلی واحدهای عملياتی صنعت گاز
توسعه روز افزون صنعت گاز کشور در هر سه زمينه توليد, انتقال و توزيع گاز و ارتباط تنگاتنگ اين صنعت با صنايع وابسته و نقشی که گسترش اين صنعت در افزايش شاخص توسعه ای مصرف انرژی در کشور ايفا می کند اهميت ايجاد روشهای کاربردی در جذب هنر و تکنولوژی بکار رفته در صنعت گاز کشور را بيش از پيش آشکار می کند.
شرکتها در حالی که نيازمند هستند ” بدانند که چه می دانند” می بايستی بطور مؤثری از دانش خود بهره برداری کنند. اندازه و پراکندگی جغرافيايی بسياری از آنها، شناخت دانش موجود و انتقال آن به واحدهای نيازمند را مشکل کرده است.
در صنايع بزرگ مانند صنعت گاز با توجه به رشد روزافزون فنآوريهای نوين بهره گيری از فرآيند مديريت دانش امری ضروری و انکار ناپذير می باشد. پيش از ارائه يک برنامه کاری، آشنايی با ساختار و عملکرد واحدهای عملياتی در صنعت گاز و نيازهای پژوهشی هر قسمت امری ضروری است. واحدهای عملياتی بطور عمده در سه بخش پالايش، انتقال و توزيع گاز به شرح ذيل فعاليت دارند:
- پالايشگاههای گاز وظيفه تصفيه گاز استخراج شده از مخازن گازی را بعهده دارند.
- انتقال دهنده گاز وظيفه تقويت فشار و تحويل گاز با کيفيت مناسب به مبادی مصرف را اعم از ورودی شهرها يا مبادی مرزی بعهده دارند.
- شرکتهای گاز استانی وظيفه پخش در سطح شهرها و مراکز صنعتی را به عهده دارند.
بر حسب نياز کاری و نوع تجهيزات و امکانات، هر يک از اين شرکتها نيازهای ويژه ای در راستای بهبود کمی و کيفی فعاليت و افزايش راندمان کاری خود دارند و بر حسب اين نيازها درخواستهای پژوهشی متفاوتی خواهند داشت.
ساختار پژوهشی شرکت ملی گاز ايران
در راستای نگرش جديدی که در سالهای اخير در سطح وزارت نفت و به تبع آن در شرکتهای زير مجموعه نسبت به اهميت امر تحقيقات بوجود آمد، ساختار پژوهشی شرکت ملی گاز ايران در سال 1382مورد بازنگری جدی قرار گرفت و نظام پژوهش از سطح ” امور پژوهش و توسعه” به سطح يک مديريت جديد تحت عنوان “مديريت پژوهش و فناوری” ارتقاء پيدا کرد. از مهمترين اهداف اين مديريت می توان به نهادينه کردن تحقيقات به عنوان يکی از ابزارهای توسعه صنعت گاز کشور، بررسی راهکارهای دستيابی به فناوريهای نو برای توسعه کمی و کيفی فعاليتها و سياست گذاری در اين زمينه و تدوين برنامه راهبردی پژوهش اشاره کرد. مديريت پژوهش و فناوری در صنعت گاز در حالت کلی از 5 واحد زير مجموعه به شرح ذيل تشکيل شده است[6]:
- واحد پژوهش، توسعه و فناوری
- واحد تدوين استانداردها
- واحد آموزشهای تکميلی و ارتباطات دانشگاهی
- واحد برنامه ريزی و کنترل طرحها
- واحد آمار و اطلاع رسانی
اين مديريت همچنين عهده دار امر سياست گذاری و هدايت امور پژوهشی در زير مجموعه های خود را در مقياس کلان دارا می باشد.
ضرورت بهره گيری از اصول مديريت دانايی محور
اهميت بالای آمار و اطلاعات در عرصه علم و تکنولوژی باعث شده است که يکی از ارکان پژوهش در صنعت گاز آمار و اطلاعات و استانداردهای موجود باشد. لذا تمرکز و سهولت دسترسی به منابع در اين زمينه يکی از راههای سرعت بخشيدن به پروژه های پژوهشی و ارتقاء دانش سازمان خواهد بود.
توسعه صنعت گاز کشور و همگام با آن توسعه دستگاهها و تجهيزات مربوط به آن که مجموعه ای از هنر و تکنولوژی و ساليان دراز تجربه صنعتی می باشد، روز به روز بر پيچيدگی اين سيستم می افزايد لذا لزوم مديريت کلی اين سيستم در جهت انتقال تکنولوژی و بومی کردن آن به صورت يک برنامه هدفدار در جهت کاهش وابستگی به خارج، امری ضروری و اجتناب ناپذير است. اين امر جز با تقويت واحدهای پژوهش و فناوری و نظارت دقيق بر اجرای پروژها و کاربردی و هدفمند کردن آنها ميسر نخواهد بود.
مسأله ديگری که ضرورت توجه به اصول مديريت دانايی محور را دو چندان می کند. جديد بودن صنعت کشور هم از لحاظ سيستمهای پالايشگاهی، هم خطوط لوله انتقال گاز و هم ايستگاههای اندازه گيری و تقويت فشار است. بدليل جوان بودن سيستم مشکلات اساسی آن هنوز خود را بروز نداده اند. در حاليکه باگذشت ساليان متمادی، مشکلات اساسی در تعميرات و بهره برداری تجهيزات و نيز مسائل خوردگی خطوط لوله بروز خواهد کرد که در صورت عدم مديريت دانايی محور، هزينه های بالايي متحمل صنعت گاز خواهد شد.
برنامه کاری پيشنهادی جهت مديريت دانايی
با توجه به مطالب فوق الذکر می توان يک برنامه کاری به منظور بهره گيری اصول مديريت دانايي در صنعت گاز بصورت زير ارائه داد. در اجرايی نمودن اين برنامه بايد گروه کاری در سازمان تشکيل يابد و نسبت به اجرای برنامه اقدام نمايد.
برنامه گروه کاری | اصول مديريت دانايي |
اعضای محافل دانش، شناسايي شده و با استفاده از فناوری به هم ارتباط داده شوند. | ذهن انسانها محل ظهور دانش و جايگاه آن است. |
ارتباط اعضا با ملاقات رو در روی و مجازی نيز واقع شود. | تسهيم دانش مستلزم اعتماد متقابل است. |
فناوری به منظور ايجاد ارتباط و تشريک مساعی به کار رود. | فناوری زمينه ساز رفتار علمی نوين است. |
برنامه آموزشی و حمايتی مديريت رده بالا جهت ايجاد رفتار جديد بکار گرفته شود. | به سيستم دانش می بايستی ارج نهاده برای آن پاداش شايسته در نظر گرفته شود. |
مديريت ارشد بايد آغازگر برنامه باشد و اجازه هزينه کردن بودجه لازم را دهد. | حمايت مديريت و تخصيص منابع لازم امری ضروری است. |
گروههای آزمايشی با هدفهايی محدود، متنوع و روشن بوجود آيد. | اجرای برنامه دانش بايد با برنامه ای آزمايشی شروع شود. |
افزايش صرفه جويي ها و بهره وری از نظر کمی ارزيابی شود. | ارزشيابی برنامه های دانش، مستلزم وجود معيارهای کمی و کيفی مشخص است. |
در برنامه بايد بروز نتايج غير مترقبه با توجه به هدفهای مشخص پيش بينی شود. | دانش، ماهيتی خلاق دارد و بروز و بسط آن از راههای غير معمول، می بايستی تشويق شود. |
جدول برنامه گروه کاری
به منظور ايجاد يک فرآيند سيستماتيک مديريت دانايي محور در صنايع، اطلاعات به عنوان پايه دانش نقش عمده ای در اين فرآيند ايفا می نمايد. لذا شناخت نوع فرهنگ اطلاعاتی حاکم بر صنايع، راهگشای واحدهای پژوهش و فناوری در ايجاد اين فرآيند می باشد. بطور عمده چهار نوع فرهنگ اطلاعاتی در سازمانهای امروزی وجود دارد. به نحوی که هر فرهنگ بر رفتار اطلاعاتی کارکنان و روشی که آنها از اطلاعات استفاده می کنند تأثير می گذارد و بيانگر درصد اهميتی است که مديران ارشد شرکت نسبت به استفاده از اطلاعات در رسيدن به موفقيت می دهند [1].
اولين فرهنگ اطلاعاتی، فرهنگ کارکردی، وظيفه ای يا عملياتی می باشد. اين نوع فرهنگ بيشتر در سازمانهايي با ساختار سلسله مراتبی که بصورت دستوری و تقسيم وظايف عمل می کنند وجود دارد که اطلاعات با توجه به نياز، تسهيم و توزيع می شود. رفتار اطلاعاتی در رابطه با اين فرهنگ، کنترلی است. بسياری از فعاليتهای شرکت بصورت منظم از حسابداری تا تدارکات کنترل می شود. به منظور ايجاد انعطاف در چنين شرکتهايي برای ايجاد يک سازمان دانايي محور مديران بايد در پشتيبانی از اطلاعات کامل و دقيق بر مبنای عملکرد اهميت بيشتری دهند.
دومين فرهنگ اطلاعاتی, فرهنگ به اشتراک گذاری می باشد. در سازمانهايي با چنين فرهنگی مديران و کارکنان بطور مشترک از اطلاعات برای سازگاری و بهبود فرآيند و عملکردها استفاده می کنند. سازمانهای امروزی ارائه اطلاعات درباره علت شکست ها و عيوب را به عنوان يک شرط لازم برای تغيير موفق می دانند. آنها دريافته اند به منظور رسيدن به يک مديريت دانايي محور سهيم کردن اطلاعات با تيم ها، مشتريان و تأمين کنندگان برای رفع مشکلات و رسيدن به نتيجه مطلوب و بهبود فرآيند بسيار مؤثر است.
سومين فرهنگ اطلاعاتی، فرهنگ تقاضا و پرسش است. در اين فرهنگ مديران و کارکنان سعی می کنند تا فهم خود را از روند آينده و نحوه مواجهه با چالشها بهبود دهند. در اين نوع فرهنگ رفتار اطلاعاتی غالب، جلو بودن و سبقت گرفتن است. موارد مربوط به فرهنگ تقاضا و پرسش در فعاليتهای مربوط به حس کردن مشتری، تحقيق بازار، هوشمندی رقابت، ارزيابی تکنولوژی و R & D می باشد.
چهارمين مورد، فرهنگ کشف است. در اين نوع فرهنگ مديران و کارکنان در ارائه روش جديد تفکر درباره ايجاد يک تغيير ريشه ای آزاد هستند. در شرکتهايي با اين نوع فرهنگ اطلاعاتی راههای قديمی انجام فرآيندها و تجارت دور ريخته می شود و عقايد و افکار جديد جستجو می شود، تا به ايجاد محصولات و خدمات جديد که فرصتهای رقابتی را تعريف می کنند کمک کند. با توجه به چهار نوع فرهنگ اطلاعاتی بيان شده براي اينکه سازمان بتواند استراتژی مديريت دانايی محور را برقرار کند و توسعه دهد بايد بتواند فرهنگ نوع چهارم را در سازمان پياده سازی کند. هر سازمان با توجه به جايگاه فرهنگ اطلاعاتی که در آن قرار دارد با اتخاذ راهکارهای عملی به سمت فرهنگ های سوم ( فرهنگ تقاضا و پرسش) و فرهنگ چهارم ( فرهنگ کشف) قدم بردارد[5].
مديران امروزی بايد چندين مورد زير را در نظر بگيرند:
اولاً بايد جريانهای دانش و اطلاعات شرکت را بطور واضح و آشکار ايجاد نمايند.
ثانياً نبايد به اين تصور برسند که فقط برقراری IT می تواند مشکل عملياتی مربوط به فرهنگ های اطلاعاتی و دانش را حل کند بلکه يک ابزار می باشد و چگونگی و چرايي استفاده کارکنان از اطلاعات از اهميت بيشتری برخوردار می باشد.
ثالثاً کارکنان دانش محور، نگرش های مديريتی و روش استفاده از اطلاعات و دانش را بسيار مؤثر می دانند لذا رفتار اطلاعاتی مديران می تواند اين کارکنان را به خط مشی صحيح هدايت نمايد.
در سازمان ها و صنايع نوين امروزی استفاده از سياست های جديد تکنولوژی از نيازهای اساسی می باشد. از مهمترين اين سياستها استفاده از ترکيب تکنولوژی می باشد و سه اصل عمده اساسی در اين مورد حائز اهميت می باشد.
اصل اول: بازار برنامه های R&D را مشخص می کند و نه به صورت معکوس. در صنعت گاز بايد سمت و سوی فعاليتهای R&D بر اساس نياز مشتريان تعريف و اجرا شود. در اين مورد مشتری می تواند بيرون از صنعت (خريداران گاز) و يا مشتريان درون صنعت ( پالايشگاهها، مراکز انتقال و توزيع و …) باشد. در اين راستا مديريت پژوهشی و فن آوری شرکت ملی گاز ايران نيازهای اين شرکت را کلاسه بندی و محورهای پژوهشی را به تفکيک مشخص کرده است. سه شاخه اصلی فعاليت در صنعت گاز شامل پالايشگاههای گاز، شرکتهای انتقال گاز و شرکتهای توزيع گاز می باشد. در اين راستا برای هر يک از سه گروه فوق، جهت گيريهای پژوهشی با تفکيک محورهای پژوهشي مشخص می شود و برای اجرای صحيح و قانونمند فعاليتهای پژوهشی قوانين مدون و کارشناسی شده مختلفی را در زمينه های مختلف پژوهشی تصويب می کنند و به مرحله اجرا می گذارند.
اصل دوم: شرکتهای نوين بايد دارای شبکه جمع آوری اطلاعات در مورد پيشرفتهای تکنولوژی در زمينه صنعت خود و ساير صنايع باشند. در اين زمينه ساختار اطلاعاتی مدونی در صنعت گاز در راستای تبادل اطلاعاتی فراگير نيازمند است تا بوجود آيد. در اين ساختار اطلاعاتی علاوه بر اينکه باعث تسهيل انتقال اطلاعات بين شرکتهای فرعی با يکديگر می شود، مکانيزمهای مشخص در جهت ارتباط با مراکز پژوهشی و دانشگاهی تعريف می شود. جمع آوری اين اطلاعات نياز به کوششهای بالاتر از حد معمول دارد و بايد کاربرد اختراعات و اکتشافات ثبت شده در دنيا مورد بررسی قرار گيرد. کليه کارکنان از مديران ارشد تا کارگران خط توليد می بايد در خدمت فرآيند جمع آوری و بسط اين اطلاعات به عنوان گيرندگان فعال عمل کنند. در صنايع گاز واحدهای پژوهش می توانند اطلاعات مورد نياز را از پژوهشگاههای معتبر در داخل و خارج کشور و نيز با ايجاد مکانيزمی از تمامی پرسنل سازمان در اين خصوص استفاده بعمل آورند و در راستای تعامل اطلاعاتی بين صنعت و دانشگاه نقش اساسی داشته باشند. جهت نيل به اين منظور واحدهای پژوهش در شرکتهای تابعه، وظيفه رابط و تبادل اطلاعات پژوهشی و تکنولوژی از مراکز علمی و دانشگاهی با صنعت گاز را بعهده دارند.
اصل سوم: ترکيب تکنولوژی، حاصل همکاريهای بلند مدت R&D شرکتهای گوناگون در زمينه های مختلف صنعت است. سرمايه گذاری در پروژه های تحقيقاتی و همکاری به روشهای ديگر از ملزومات اين اصل می باشد. اصل مهم در همکاريهای سودمند برای طرفين، اين است که کليه طرفهای ذينفع، مسؤوليت و منافع کم و بيش مساوی در قبال سرمايه گذاری انجام شده داشته باشند. مديريت بايد بپذيرد که سرمايه گذاری انجام شده را در کوتاه مدت مورد ارزيابی قرار ندهد بلکه آنرا در دراز مدت ارزيابی کند [2].
در صنعت گاز چنين تعاملی بين مراکز پژوهشی دانشگاهها و نيز مراکز R&D صنايع بوجود آمده است. اين تعامل در شرکت ملی گاز ايران توسط ايجاد شوراهای پژوهشی در شرکتهای تابعه فراهم شده است. که با توجه به نقش روز افزون فرآيند های صنعت گاز در برنامه های توسعه پايدار کشور، اميد است در آينده شاهد رشد چشمگير اين فعاليتها بود. نتيجه بارز اين توسعه، در افزايش جذب بودجه های پژوهشی شرکت ملی گاز ايران طی سالهای اخير بر اساس آمار و ارقام می باشد. برای برقراری و پايه گذاری سه اصل مذکور نياز به سازمانهای دانايي محور می باشد. بر اساس نظريه پيتر دراکر از پيشگامان علم مديريت نوين، در آينده جوامعی توسعه و پيشرفت خواهند داشت که سهم بيشتری از دانش را به خود اختصاص دهند نه سهم بيشتری از منابع طبيعی را، زيرا منابع بدون دانش، هرز می روند و نعمت نمی شوند بلکه محنت و زحمت می آفرينند. در عصر حاضر, تنها راه توسعه پايدار و ايجاد ثروت، تربيت نيروی کار دانشی و ايجاد منابع اطلاعاتی و امکانات مورد نياز آنهاست. به منظور اجرايي نمودن فرآيند دانش سازی و شيوه های بکارگيری دانش بايد الگوی زير بصورت يک فرآيند در سازمان ها عملی شود [3]:
- ابداع ( مديران کارآفرين ايده های جديد می آفرينند)
- الگو سازی ( مديران خلاق، ايده ها را الگوسازی می کنند)
- روش های اجرايي ( مديران اجرايي، راهکارهای اجرايی الگوها را تدوين می کنند)
- اجرا (دانش توليد شده جنبه عملياتی پيدا می کند)
در مورد پروژه های پژوهشی شرکت ملی گاز روند مشخص بصورت تعريف شده و مدون موجود است که فرايند ارتباط مراکز پژوهشي با اين شرکت را تسهيل می نمايد.
شرايط مورد نياز سازمانهای دانايی محور
به منظور اجرايي نمودن فرآيند فوق و ايجاد بسترهای مناسب جهت ايجاد يک سازمان دانايي محور بايد شرايط زير را در سازمان برقرار نماييم. لازم به توضيح است با توجه به نوع صنعت و فرآيند موجود در آن نحوه رسيدن به اين شرايط متفاوت می باشد. ولی چار چوب کلی يکسان است اين چارچوب کلی در عمل، با شکسته شدن به قوانين و روشهای اجرايي مشخص بر اساس نيازهای صنعت گاز، در راستای پاسخگويي به نيازهای پژوهشی اين شرکت عملکرد مثبت خود را طی سالهای اخير نشان داده است. در صنعت گاز با توجه به نقش فن آوری های نوين به منظور بهبود کارآيي و اثربخشی و نيز ايجاد گروههای پژوهشی اين امر می تواند ممکن گردد.
لذا در سازمان های دانايي محور اهداف آرمانی بصورت زير است[4]:
- به خوبی می دانند در کجا قرار دارند و به کجا می خواهند بروند و چگونه؟
- به محيط پيرامون خود حساس هستند و همگام با آن پيش می روند.
- منابع دانايي و قابليت افراد را به خوبی می شناسند و می دانند چگونه بايد از اين منابع و قابليتها بهره بگيرند.
- می دانند که چگونه بايد دانايي های افراد را به دانايي های اجتماعی تبديل کنند.
- خلأ دانايي خود را نيز مورد شناسايي قرار می دهند و می دانند کمبودها چيست و کدام تخصص را بايد به خوبی جذب و مهمتر اينکه کدام شايستگی را بايد ايجاد کنند.
- می دانند که اگر شايستگی های دانايي خود را از دست بدهند از بين خواهند رفت.
- نقش و اهميت نيروهای انسانی خود را می شناسند و در حفظ آنها می کوشند و انسانهای دانا را همچنان دانا نگه می دارند.
- به گرفتن بازخوردها حساس هستند و همواره سعی دارند تا از مشتريان خود بازخوردهای متفاوت دريافت دارند.
- پيوسته به نوعی خود گرايي انتقادی، حساس می باشند يعنی به طور مرتب مدل های ذهنی، سيستم ها و شيوه های عملکرد خود را مورد بررسی قرار می دهند.
- باورها، مرتباً و مستمر مورد سئوال قرار می گيرد.
- در فضای فرهنگی و اجتماعی خود به خلاقيت می پردازند، به گونه ای که فضای فرهنگی آنها از اعتماد به توانايي بالقوه نيروی انسانی موج می زند.
- شرايط لازم را برای توسعه منابع انسانی خود برای افزايش نرخ ياد گيری فراهم می آورند.
به منظور ايجاد مديريت دانايي محور در صنايع مانند صنعت گاز نياز به ايجاد فرهنگ انتقال دانش و رفع موانع موجود در ايجاد اين بستر و مديريت دانش می باشد که می توان به شرح ذيل آنها را توضيح داد [1]:
راه حلهای ممکن | اصطکاک |
– ايجاد رابطه ای نزديک و اعتمادی متقابل از طريق ديدارها و مذاکرات حضوری | – بی اعتمادی |
– از طريق آموزش، مباحثه، انتشارات، تشکيل گروهها، چرخش کاری، زبانی مشترک ايجاد شود. | – فرهنگها، واژه ها و ذهنيتهای متفاوت |
– برای انتقال دانش، اوقات و اماکنی خاص مانند نمايشگاهها يا اتاقی برای بحث و گفتگو و ارائه گزارشها در نظر گرفته شود. | – کمبود وقت و محلهای جلسات و ذهنيت محدود در مورد کار مولد |
– عملکردها را بر اساس سيستم دانش، ارزشيابی کرده و ارائه خدمات نيز بر همين اساس طبقه بندی شود. | – احترام قائل شدن انفرادی برای هر فرد صاحب دانش و دادن پاداش به فرد فرد آنان |
– کارکنان برای حفظ انعطاف پذيری آموزش يابند. زمانی خاص برای يادگيری آنان در نظر گرفته شود و عدم مخفی کاری را مبنای استخدام آنها قرار دهيد. | – ظرفيت پذيرش در دريافت کنندگان |
– ضرورت نقل و انتقال دانش با رعايت سلسله مراتب را منتفی سازيد. به کيفيت دانش، بيش از منابع صدور آن ارزش قائل شويد. | – اعتقاد به اينکه دانش ملک مطلق گروههای خاص است و اين نظر که ” هر چه ما نگفته ايم غلط است”. |
– همکاری و خطاهای خلاق را بپذيريد و برای آنها پاداش قائل شويد. ندانستن همه چيز نبايد منجر به از دست دادن فرصتها شود. | – نا شکيبايي در برابر اشتباهها و نياز به کمک |
نتيجه گيری
با توجه به وظايف و مأموريت واحد پژوهش و فناوری در صنعت گاز و با توجه به راهکارهای ارائه شده در اين مبحث، بايد تدابيری اتخاذ شود تا اين حرکت در مسير اصلی و بصورت هدفمند صورت پذيرد که در اين راستا انتخاب مجريان توانمند، درخواست واضح خواسته ها بر اساس نياز سازمان و پيگيری جدی آنها، تدوين آيين نامه ها و دستورالعملها در جهت دادن و تسريع مسير حرکت و بومی کردن دانش از اهم اين موارد است. اميد است با بلوغ و رشد واحدهای پژوهش و فناوری در صنعت گاز به عنوان يکی از پايه های مديريت دانايی در خلق ثروت دانايی محور و تبديل سرمايه های سازمان به منابع پويای تکنولوژی مبتنی بر دانش بومی شده، گامهای اساسی برداشته شود.
مراجع:
1. تامس اچ داونپورت، لايس پروساک مديريت دانش- ترجمه دکتر حسين رحمان سرشت – نشر سايکو، 1379
2. فقهی فرهمند، دکتر ناصر- مديريت تکنولوژی سازمان – انتشارات فروزش،1383
3.الوانی، دکتر سيد مهری- سازمان رانشی – کنترولر- شماره 7و8-پاييز و زمستان 1377
4. Thomas H.Davenport, Saving IT,s Soul:Human centered information Management, “Harvard Business Review (March _April 1994): 121
5. Donald A.Marchanel_mastering management-1997. pp 351-359
6. R&D Link of NIGC Website :(www.nigc.org)