هفتاد سال بعد از اين كه نيروي بخار توسط دنيس پاپن، مهندس فرانسوي كشف شد، كشتي بخار به وسيله يك فرانسوي ديگر به نام ماركي دوژوفرا ساخته شد. ماركي دوژوفرا با استفاده از اختراع پاپن و نيز ماشين بخاري ژوزف كونيو، موفق شد در نيمه ماه مه 1776م اولين كشتي بخار را طراحي نموده و آن را در رودخانه دانوب آزمايش كند. استفاده از نيروي بخار در كشتي، تحول بزرگي در صنعت دريانوردي به وجود آورد و در سالهاي بعد، استفاده هاي فراواني از آن شد.
چنانکه میدانیم کشتی بخار دنی پاپن در روز ۲۵ سپتامبر سال ۱۷۰۷ شکسته شد اما کشتی بخار کلود فرانسوآدو گزیرونClaude-François D’ auxironنیز در روز هشتم سپتامبر سال ۱۷۷۴ سرنوشت بهتری نیافت. در واقع دو گزیرون (۱۷۷۸-۱۷۲۸) توانسته بود که یک تلمبه آتشی را بر روی کشتی چنان کار بگذارد که این تلمبه پاروهای کشتی را به حرکت درآورد. روزی که خواستند این کشتی را در رودخانه سن مورد آزمایش قرار دهند ملاحان که با او دشمنی داشتند در دستگاه خرابکاری کردند، به طوریکه لنگر تلمبه فرو افتاد و تجربه را ناتمام گذاشت. مخترع تیره بخت چنان دچار یأس و نا امیدی گشت که مریض و بستری گردید و چندی بعد بمسقطالرأس خود کینژه Quingey واقع در ناحیهفرانش کونته Franche-Comte بازگشت و گوشهگیری اختیار کرد و در همان جا وفات یافت.
شهرت فوقالعاده این محتضر ۴۷ ساله روزی جوانی از اهالی نواحی مجاور را به بالین او کشید. این جوان همسایه، ستوان کلود دوژفروآدابانClaude de Jouffroyd,Abbans نام داشت و در روز ۳۰ سپتامبر سال ۱۷۵۱ متولد شده بود. این افسر جوان تا این تاریخ برای خانواده خود که از نجبای فرانسه بودند گرفتاریها و غصههای فراوان ایجاد کرده و موجب نا امیدی ایشان شده بود: ابتدا دل ماهرخی را صید کرد و حتی کار را به جایی رسانید که اورا از چنگ سرهنگ فرمانده خود خارج ساخت (این سرهنگ کنت دارتو آComte d Artois بود که بعدها به نام شارل دهم پادشاه فرانسه گردید) و این موضوع موجب شد که بنا به درخواست جناب سرهنگ شاه او را به زندان فرستادند. از آن پس به مکانیک علاقمند شد و تصمیم گرفت که زندگی خود را وقف این کار کند.
تصور کنید که کسی ارتش را رها کند و در پی تلمبه آتشی برود و از شمشیر دست بردارد و میز کارگاه را طلب نماید، واقعا که گمراهی و ضلالت از این بیشتر ممکن نیست و همین موضوع موجب شد که خانواده اصیل او دچار خجلت و سرشکستگی شدند و ما بین اقران سرافکنده گردیدند و به کلی او را ترک گفتند و گذاشتند که در پی کار خود رود.
این موضوع موجب شد که ژوفرو آدابان با همسایه خود طرح دوستی بریزد و این همسایه برای او شرح داد که چگونه امیدهای وی منهدم گردید و نقشهاش باطل شد و حتی قبول کرد که او را در شرکتی وارد کند که خود او همراه با پریه Perrier(سازنده تلمبه آتشی شایو در پاریس) تشکیل داده بودند، تا بحرپیمایی به وسیله کشتی بخار را ایجاد کنند و توسعه دهند.
اما جوان مزبور ترجیح داد که با بالهای خود به پرواز درآید و بهتر دانست که به جای سرمایه
پریه از سرمایه خواهر خود که راهبه بزرگ دیر
بوم له دام[۲]Baume Les-Dames بود استفاده کند. مخترع جوان از سرمایه این دختر مقدس استفاده شایستهای کرد و به تجارب مفید پرداخت و به خصوص در روز ۱۵ ماه ژوئیه سال ۱۷۸۳ در حضور عموم در شهر لیون به آزمایشی پرداخت که ایجاد سر و صدای بسیار کرد.
به دستور ژوفرآ کشتی بزرگی ساخته شده بود که ۴۶ متر طول و چهار متر و نیم عرض داشت و ۹۵ سانتیمتر از ارتفاع آن در آب فرو میرفت. بر روی این کشتی دستگاهی از ماشین وات با تأثیر مضاعف که دارای دو استوانه بود کار گذاشت. این ماشین به وسیله زنجیرهایی: دو چرخ پرهدار را که دارای محور مشترکی بودند و هر یک چهار متر و نیم قطر داشتند به حرکت در میآورد. در آن روز وی در حضور دانشمندان محلی و صاحبان محاضر که مأمور ثبت این واقعه مهم بودند در کشتی نشست و چون از عدم توفیق پیشقدمان خود اطلاع داشت طپانچهای در جیب خود گذاشت و تصمیم گرفت که زندگی خود را بر سر این کار گذارد و اگر دچار عدم موفقیت شد بلافاصله خودکشی کند.
طولی نکشید که بار انداز
وز Vaise را، که در کنار آن لنگر انداخته بود ترک کرد و در حالیکه سیلی از دود به خارج میفرستاد برخلاف جریان رودخانه
سون[۳] Saone رو به بالا رفت و یک ربع ساعت بیش طول نکشید که به جزیره
بارب Barbe رسید. غریو شادی و کف زدنهای مردم او را از خود بیخود کرد و در حالیکه اشک از چشمان او سرازیر بود طپانچه خود را در آب انداخت: وی در این راه توفیق یافته بود! بلافاصله شرکتی برای بهرهبرداری از کشتی بخار بر روی رودخانههای سون و رون تشکیل داد و در صدد برآمد که از
کالون[۴]Calonne وزیر امتیازاتی تحصیل کند و خلاصه آن که نقشهای روی نقشه دیگر میکشید و خیال خوشی بر خیالات دیگر میافزود….
ای دریغ! وی برخلاف تصور خود در این ماجرا فاتح نشده و توفیق نیافته بود حتی میتوان گفت که در این بازی پاک باخته بود زیرا دچار اشتباهی نابخشودنی شده و تمام کار مهم خود را در ولایات انجام داده بود و به عمد پاریس و آکادمی علوم و دربار پادشاه و…. را از یاد برده بود. همه این مقامات مهم در صدد برآمدند که اشتباه بزرگ این ولایتی سادهلوح را بر او ثابت کنند. فریاد برآمد که «این دیوانه مدعی است که میتواند آب و آتش را باهم آشتی دهد» و نیز همه به او لقب «ژوفروآ تلمبه» دادند وهمه نجبا و درباریان ظریف با خنده و تمسخر او را به این لقب مینامیدند و آکادمی علوم به جای آنکه نقشههای او را مطالعه کند و امتیازاتی به او دهد از او خواست که تمام تجارب خود را در پاریس تکرار کند و انتظار بکشد.
تکرار تمام تجارب در پاریس این مفهوم را داشت که باید از نو یک کشتی بخار بسازد و چگونه این ولایتی بدبخت قادر به چنین کاری بود و حال آنکه برای تهیه لوازم و مصالح حتی دستور داده بود که سقف قصر او را بردارند ودر ساختن کشتی بکار برند میبایست انتظار بکشد و این کار راهم کرد و گویی سرنوشت او همواره انتظار بود.
گرچه از فروختن اختراع خویش به انگلیسها خودداری كرد ودر سال ۱۸۱۷ کشتی بخار مسافربری ساخت که با کمال فتح و ظفر رودخانه سن را در مقابل کاخ توئیلری پیمود، با همه این احوال همه اقدامات او بی نتیجه ماند و طولی نکشید که هستی خود را از دست داد و ورشکست شد و کار را به کلی ترک کرد. به این طریق ایجاد کننده نیروی دریایی با بخار در سال ۱۸۳۲ در نهایت فقر جان سپرد و جسد او را در قبرستان عمومی به خاک سپردند و فرزندانش دچار محنت و فلاکت شدند.
نابینایی و حماقت هم عهدان ژوفروآ به حق و واقع هرکس را به تعجب میاندازد. این شخص در سال ۱۷۸۳ توانست کشتی بخاری را که مطلقا وجود نداشت از هیچ به وجود آورد. موجود جدیدی را از سرتا پا ساخت، یک کشتی بخار واقعی به همان صورتی ایجاد کرد که بیست سال بعد از آن تاریخ به دست فولتون ساخته شد و به وسیله او تا هنگام اختراع پروانه ماشین(هلیس) به دریاها تحمیل شد، اما مردم آن عهد و به خصوص صاحبان صلاحیت، به عمد، چشمان خود را بر ترقی بزرگی که از این راه حاصل میشد بستند و بار دیگر با اصرار بسیار به رسوم کهنه و مندرس هزاران سال پیش متکی گردیدند! باز هم اگر دستگاهی که اختراع شده بود به طور وضوح قابلیت ادامه زندگی نداشت، چنانکه بارها اتفاق افتاد، چنین دشمنی شدیدی در خور فهم بود مثلا:استانهوپ انگلیسی، همان مخترع پرشور ماشین چاپ، نقشهای برای ساختمان کشتیهای بخار پارویی تقدیم دستگاه دریا سالاری انگلستان کرد… جان فیچ John Fitch(۱۷۹۸- ۱۷۴۳)آمریکایی در سال ۱۷۸۷ برروی رودخانه دلاورا[۵] Delaware کشتی دیگری ساخت و به تدریج در اصلاح آن کوشید که روش حرکت آن عینا مانند دستگاه استانهوپ بود، و به هیچوجه جای تعجب نیست که این هر دو نفر با عدم موفقیت کامل روبرو شدند. اما نمونه کشتی بخار ژوفروآ چنان خوب ساخته شده و آن قدر کامل و قابل بهرهبرداری بود که شاید بسیاری از کسانی که امروز زندگی میکنند در دوران جوانی خود حرکت اعقاب آن را بر روی دریاها به چشم دیده باشند و حتی ما به هیچوجه متعهد نمیشویم که امروزه نیز در برخی از بندرگاههای کهنه و عقب مانده جهان و یا بر روی بعضی دریاچههایی که محل گردش سیاحان است کشتیهای بخار با چرخ پرهدار وجود نداشته باشد…
تنها توضیح قابل قبول برای عدم موفقیت ژوفروآ این نکته میتواند باشد که در آن عهد کشتی بخار، همچون ارابههای بخاری، ماحصل یا جوابگوی احتیاج اقتصادی محسوسی نبوده است، کشتیهای بادبانی به خوبی از عهده کاری که میبایست انجام دهند بر میآمدند و برای عبور از اوقیانوس اطلس در جهت مغرب به مشرق ۱۵ روز صرف وقت میکردند و همین مسافت را در خلاف جهت مزبور در سی الی چهل روز میپیمودهاند و گذشته از آن چون ماشین و دستگاههای رهبری پیچیده وجود نداشت، تمام قسمت داخلی آن آزاد بود، میتوانستند بار و محصول فراوان حمل کنند، در عوض کشتی بخار ژوفروآدابان، حتی نوعی از آن که در سال ۱۸۱۷ بر روی رودخانه سن به حرکت در آمد، به زحمت جای مختصری برای حمل بار داشت زیرا مجبور بود زغال فراوان با خود حمل کند و گذشته از آن سرعت حرکت این کشتی خیلی کمتر از کشتیهای زیبای سه دکلی بود که ملاحان قابل و گرگان دریایی رهبری آن را به عهده داشتند.
با همه این احوال داوطلب دیگری در حدود سال ۱۸۰۳ برای فلاکت و ورشکستگی پیدا شد که ندایی همواره در گوش او صدا میکرد، داوطلبی که نخواست از زندگی اوگزیرون که از غصه جان سپرد. ژوفردآ که هستی خود را از دست داد، استانهوپ که از طرف دریا سالاری انگلستان محکوم گردید و فیچ که خودکشی کرد سرمشق بگیرد. این داوطلب فولتون نام داشت.