بیشتر ثروت جهان از سال 1800 تاکنون ایجاد شده و حدود یک سوم آن در مالکیت اروپاییان و آمریکاییان است، درحالیکه آنها کمتر از 20 درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند. در سال 1500 میلادی، میزان ثروت متوسط یک فرد چینی کمی بیشتر از یک آمریکایی بود. وقتی به دهه 1970 میرسیم، یک آمریکایی 20 برابر ثروتمندتر از یک چینی است. اما چرا؟
بسیاری تلاش کردهاند که این موضوع را به امپریالیسم نسبت دهند که به دو دلیل اشتباه است. امپریالیسم اصلا اختراع اروپائیان نبود. امپراطوریها مثل مغول و عثمانی پیش از آن هم مدام به بقیه حمله میکردند. همچنین، اوج تفاوت ثروت غرب و شرق حدود دهه 1970 اتفاق میافتد یعنی سالها پس از برچیدهشدن امپراطوریها.
ساموئل جانسون در کتابش تاریخ راسلاس در 1759 مینویسد “چرا و چگونه است که اروپائیان تا این حد قدرتمند هستند؟ آنها میتوانند به سادگی برای تجارت یا هجوم به آسیا و آفریقا بروند اما آسیاییها و آفریقاییها قادر به به حمله به مرزهای آنها نیستند.”
ابراهیم متفرقه ادیب و محقق عثمانی در کتابش در 1731 مینویسد “چرا کشورهای مسیحی که در گذشته تا این حد ضعیفتر از ملل مسلمان بودند قادر به تسلط به این همه سرزمینها شده و حتی ارتش پیروز عثمانی را شکست دادند؟” او سپس اینگونه پاسخ میدهد: “زیرا آنها قوانین و مقرراتی دارند که برمبنای منطق ساخته شدهاند.”
شاید فکر کنید که میتوان تفاوت ثروت ملل را براساس جغرافیا توضیح داد، اما دو آزمون طبیعی بزرگ قرن بیستم خلاف آن را به ما ثابت میکنند: جدایی آلمان به بخش شرقی و غربی پس از جنگ جهانی دوم، و تقسیم کره به بخش شمالی و جنوبی، یکی ذیل کمونیسم و دیگری کاپیتالیسم. این یعنی نه جغرافیا و نه خصوصیات یک ملت اهمیت چشمگیری ندارند. دلیل اصلی ایدهها و نهادها هستند.
در سال 1776 آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل مینویسد “بنظر میآید که چین مدتهاست که رشد چشمگیری نداشته و سطح ثروتی که سالها پیش کسب کرده احتمالا متناسب با ذات قوانین و مقررات آن کشور است. اما با توجه به خاک، اقلیم و شرایط آن، قوانین و مقرراتی متفاوت احتمالا میتوانست نتیجهای بسیار بهتر به بار آورد.”
شش نهاد وجود دارند که باعث تفاوت بزرگ غرب و شرق شده اند:
- رقابت
در سال 1500 در اروپا نه تنها صدها واحد سیاسی مختلف وجود داشتند، بلکه درون هر کدام از این واحدها بین بیزینسها و قدرتهای سیاسی نیز رقابت وجود داشت. پدر مفهوم شرکت مدرن یعنی منطقه سیتی در لندن در قرن دوازده میلادی بوجود آمد. اما هیچ چیزی مانند این در چین وجود نداشت، به جز یک دولت قدرتمند که هر شخصی که تمایل به پیشرفت داشت باید از درون آن سیستم میگذشت. - انقلاب علمی
انقلاب علمی غرب تفاوتهای بسیار مهمی با نوع شرقی آن داشت. علم در غرب با استفاده از روشهای تجربی به انسان قدرت غلبه بر طبیعت را داد. یک نمونه جالب کاربرد فیزیک نیوتونی توسط بنجامین رابینز برای افزایش دقت توپخانه بود. در همین زمان در امپراطوری عثمانی که فاصله چندانی نیز با اروپا ندارد نه تنها انقلاب علمی صورت نمیگیرد بلکه حتی آنها رصدخانه استانبول را نابود میکنند زیرا بنظرشان تلاش برای خواندن ذهن خدا کفرآمیز بود. - حقوق مالکیت
دموکراسی نیست که اهمیت دارد، بلکه حکومت قانون برمبنای حقوق مالکیت است که باعث مثلا تفاوت آمریکای شمالی و جنوبی میگردد. بیشتر مردم آمریکایی شمالی تا سال 1900 مالک حداقل مقداری زمین هستند، درحالیکه همزمان در آمریکای لاتین بیشتر زمینها در دست جمعیت بسیار کوچک نوادگان فاتحان اسپانیایی و پرتغالی بود. - پزشکی مدرن
داروهای مدرن در اواخر قرن نوزدهم پیشرفتهای بزرگی برای درمان بیماریهای عفونی مهم کردند که امید به زندگی را تا دو برابر افزایش دادند و این تاثیر خود را در مستعمرات اروپایی نیز نشان میدهد. جالب توجه است که میزان رشد امید به زندگی در این کشورها پس از استقلال از کشورهای استعمارگر سریعتر نمیشود - جامعه مصرفی
جامعه مصرفی لازمه وجود انقلاب صنعتی است. مردم باید بخواهند که لباسهای زیادی داشته باشند. این جامعه مصرفی است که باعث تحریک رشد اقتصادی و حتی تغییرات تکنولوژیک میگردد. ژاپن اولین کشور غیرغربی بود که این مدل را پذیرفت. دیدگاه مقابل آن مهاتما گاندی در هند و تشویق و نهادینه کردن فقر بود. امروزه هندیهای کمی هستند که آرزو میکنند ای کاش کشورشان مسیر گاندی را دنبال میکرد. - اخلاق کاری
مکس وبر بر این تصور بود که دلیل آن مذهب پروتستان است. او اشتباه میکرد و هر فرهنگی قادر به بهبود اخلاق کاری است اگر بتواند نهادهایی بسازد که باعث ایجاد انگیزه کار و فعالیت شوند. این موضوع امروز برای ما روشن است زیرا اخلاق کاری جهان کنونی ما دیگر یک پدیده غربیِ پروتستان نیست. امروزه یک فرد کرهای بطور متوسط حدود هزار ساعت بیشتر از یک فرد آلمانی در سال کار میکند.
و اینها همه یعنی پایان آن فاصله عمیق شرق و غرب. امروزه برتری امتیاز دانشآموزان چینی نسبت به دانشآموزان آمریکایی مشابه فاصله دانشآموزان آمریکایی و تونسی است. همچنن شاید فکر کنید از آنجایی که گوشی آیفون در کالیفرنیا طراحی شده ولی در چین مونتاژ میشود، پس غرب همچنان پیشتاز نوآوریهای تکنولوژیک است، اما از نظر تعداد ثبت اختراعات هیچ شکی در پیشتازی شرق نیست.
اینها یعنی هر جامعهای میتواند این نهادها را تاسیس کرده و به آنچه غرب پس از 1500 رسید دست یابد، ولی اینبار سریعتر.
نیل فرگوسن – تاریخدان و استاد سابق دانشگاه هاروارد