وقتی سخن از نوآوری به ميان ميآید، خيلی از مديران ايرانی به ياد انواع حسگرهای پيچيده، رباتهای پيشرفته، هوش مصنوعی و نانوفناوری میافتند. تصاوير و اخبار آزمایشات خودرو خودرانِ گوگل يا دستاوردهای ژندرمانی و زيستفناوری در علم پزشکی را به یاد میآورند. البته اين امر تا حدودی طبيعی است. هر روز در لابلای اخبار و انواع مستندهای تجاری و علمی، کلمه نوآوری با تصاوير آخرين دستاوردهای بشری در صنايع پيشرفته گره میخورد و همين تصاوير در ناخودآگاه ذهن مخاطب نقش میبندد. اما مشکل از جایی از آغاز میشود که برخی مديران، اين تصوير ذهنی از نوآوری را با فرآیندهای کاری و توليدی معمولی خودشان مقايسه میکنند. سپس به فرآيندهای کاری نه چندان دانشیِ خط تولید و مشکلات عديده آنها فکر میکنند و نتيجه میگيرند که: “ما کجا و نوآوری کجا؟!”
حقيقت اين است که اختراعات مربوط به حسگرهای پيچيده، رباتهای پيشرفته، هوش مصنوعی و نانوفناوری میتوانند مصداق نوآوری باشند اما نوآوری تنها به این موارد محدود نمیشود. محدود کردن نوآوری به این گونه اختراعات باعث میشود که نوآوری به مفهومی در دوردستها تبديل شود و دستنيافتنی بنمايد. وقتی هدفی دستنيافتنی شد به طور طبیعی از برنامه کاری مديران عملگرا کنار گذاشته میشود. به همين سادگی، نوآوری از فهرست گزينههای اولويتدار بسياری از مديران ايرانی خط میخورد!
اما نوآوری در سطح یک شرکت يعنی اعمالِ تغييراتی که برای شرکت ارزشافزا باشند. اين ارزشافزايي برای مثال میتواند به شکل رشد درآمد يا افزايش کارايي عملياتی باشد که هر دو مورد هم به رشد و ماندگاری کسبوکارها میانجامند. تغيير ارزشافزا محدود به هيچ صنعتی نيست. برداشتی صحيح از نوآوری، آن را از دوردستها به همين نزديکی میآورد. چنين برداشتی، نوآوری را از امری استثنا و نامحتمل به پديدهای با فراوانی بالا و دردسترس تبديل میکند. چنين برداشتی، نوآوری را از انحصار صنايع و فناوریهای پيشرفته خارج کرده و آن را برای عموم شرکتها در همه صنايع شدنی میداند.
اگر بناست هر تغيير ارزشافزايي در شرکت را نوآوری بدانيم، پس همه شرکتها میتوانند نوآوری کنند. اگر چنين است، شرکتها نباید حتما گوگل یا جنرال الکتريک باشند که به دنبال نوآوری بروند. اگر چنين است حتی قديمیترين صنايع همچون صنايع دستی و کشاورزی هم میتوانند مجال مساعدی برای نوآوری باشند. اگر چنين است، نوآوری حتما نباید با دره سیلیکون آمریکا مرتبط باشد. برای مثال، احیای بافت سنتی شهر تاریخی یزد هم میتواند محل ظهور نوآوریهای ارزشافزا باشد. کارگاههای سفالگری لالجين، مزارع کشت زعفران و … همگی میتوانند خواستگاه نوآوریهای ريز و درشت و ارزشآفرين باشند.
اگر مراد از نوآوری، اعمال تغییرات ارزشافزاست، شرکتها نه تنها میتوانند بلکه بايد نوآور باشند. اگر شرکتی از راه نوآوری به دنبال بالا بردن درآمد یا افزايش کارايي عملياتی خود نباشد، لاجرم در جا میزند. در شرایطی که بازار و نياز مشتريان روز به روز متغیر است، شرکتی که نوآوری نکند در يک نقطه از زمان متوقف میشود و بذر نابودی خودش را میکارد. این امر در صنايع سنتی به همان اندازه اهميت دارد که در صنايع پيشرفته. از قضا به همين دليل بسياری از صنايع سنتی کشور يا به کلی از بين رفتهاند يا در شرف حذف کامل هستند. اکنون رد کمرنگ اين صنايع را فقط در موزهها و اماکن تاريخی میتوان يافت. این صنايع روزگاری نیاز مردمان و بازار اين سرزمين را برآورده میکردند. آن روزگار گذشته و مردمان و رفتار و نيازهای آنها تغيير کرده، اما آن صنايع همچنان بر همان شيوهی کار و همان محصولات، بدون هيچگونه نوآوری پافشاری کردهاند. حذف و نابودی، پاسخ بیرحمانهی بازار و روزگار به درجا زدن و نوآوری نکردن است.
برای مثال به صنعت شیشهگری ايران بنگرید. پيشينه اين صنعت در ایران طولانی است و به حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسيح میرسد. بطریهای شيشهای یافت شده در حفاریهای چغازنبیل نشان از تاريخ چندهزار ساله شيشهگری در ايران دارد. اما اين صنعت پس از فروغ ويژه در دوره سلجوقی به تدريج ضعيف میشود. شاهعباس صفوی برای احيای اين صنعت، شيشهگران ونيزی را به ايران آورده و کارگاههای شیشهسازی را در شهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان، شیراز و کاشان دایر میکند. اما اين تقويت مقطعی با نوآوری همراه نشد و شيشهگری دوباره در سراشيبی سقوط قرار گرفت. با ورود شیشهی صنعتی با قیمت ارزانتر و کيفيت بهتر به بازار ایران، سقوط این صنعت سنتی تشديد شد. امروزه جز در چند کارگاه انگشت شمار که درآمد چندانی ندارند و چند موزه، اثری از اين صنعت ديرينه ايرانزمين باقی نمانده است.
از جهت مقایسه میتوان نگاهی کوتاه به صنعت شیشهگری در جزیره بسيار کوچک مورانو در کنار شهر ونیز انداخت. صنعت شیشهگری این جزیزه خیلی دیرتر از ایران و در حدود قرن هشتم میلادی پا گرفته است. اما تاريخ شيشهگری در مورانو از همان ابتدا تا به امروز با نوآوری قرين گشته است. امروزه صنعت شیشهگری مورانو شهره جهانی است و یکی از پایههای اقتصادی ونيز به شمار میرود و بیش از ۱۵۰ شرکت با فروش سالیانه بیش از ۱۱۶ میلیون یورو در اين جزیره فعالاند که بيش از ۶۰ ميليون یورو آن درآمد صادراتی است. اکنون شیشهگری در جزیره مورانو یکی از جاذبههای ونيز است که سالانه هزاران هزار گردشگر را به سوی خود میکشاند. امروزه محصولات شیشهای مورانو بسيار نوآورانهاند و با محصولات این صنعت در سده هشتم میلادی بسيار متفاوتند. نوآوری مداوم سبب شده که محصولات مورانو با واقعيتهای جهان امروز و الگوهای جديد خريد محصولات شيشهای سازگار شوند. اگر این نوآوریها نبود، اکنون شیشهگری در مورانو نه تنها رونق نداشت، بلکه به احتمال فراوان راهی موزهها شده بود.
مثال بالا به روشنی نشان میدهد که نوآوری میتواند به اختراعات انقلابی در صنايع پيشرفته محدود نباشد. به عبارتی، همه صنايع از سنتیترين گرفته تا پيشرفتهترین آنها میتوانند و باید نوآوری پيشه کنند و اگر نکنند، از بازار حذف شده و راهی موزهها میشوند.
/ دکتر سید کامران باقری /مشاور مدیریت نوآوری